شب نوشتها

ساخت وبلاگ
خب مم اومدم با كلي گله و حكايت و يه خبر خوب،اولن كه بنده الان يه عدد حامله ١٢هفته مي باشم كه امروز هم سونو ي غربالگري رو رفتم و شكر خدا خوب بود.البته دكتر گفت حدس مي زنه بچه پسر باشه.ولي خدا رو خيلي شكر كه سالمه.راستش با اين همه استرس ي كه من اخيرا كشيدم تا حالا هم مونده و بلايي سرش نيومده معجزه هست،قربون خدا برم.آخه از استانبول كه اومديم تازه برنامه هاي ما شروع شد و جمعه اي كه شبش نصفه شب من رسيدم تبريز مادر شوهرم به بهونه نهار آوردن مي خواست نلپ شه رو سرم.كه اينبار ديگه منم عصباني شدم اخه عصرش هم بايد ميو مدم بناب برا همين اصلا حال مهمون نا خونده اونم برا نهار رو نداشتم.بدون اينكه به من بگن شب نوشتها...
ما را در سایت شب نوشتها دنبال می کنید

برچسب : بار,شيشه, نویسنده : shabnevesht91o بازدید : 142 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 12:42

اوه من بازم بعد قرني اومدم اينجا،راستش اصلا وقت نمي كنم زود به زود سر بزنم .هم سرم شلوغه و هم كمي خودم حال ندارم.آخه اين بار نسبت به زمان بارداري آني خيلي سخت تره و دايم حالت تهوع دارم و مزه دهنم هم افتضاحه.خلاصه قربون آني برم اصلا نفهميدم چي به چي بود ولي الان حسابي اذيت مي شم.مختصري هم تنگي نفس و تپش قلب هم دارم.دكتر هم كه مي رم پيش دكتر عباسعليزاده كه فوق پره ناتولوژي ه ولي واقعا ويزيت رفتن مشكله و الان بايد برم ولي از چند هفته قبلش عزا مي گيرم الان بايد برم و جواب تست DNA رو ببرم.اخه بعد تست غربالگري اول بهش گفتم مي خوام آمنيو سنتز بشم كه دكتر گفت اگه هزينش برات مساله اي نيست برو تست DNA.ن شب نوشتها...
ما را در سایت شب نوشتها دنبال می کنید

برچسب : آبله,مرغان,جوراب,آبي, نویسنده : shabnevesht91o بازدید : 154 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 12:42

خب سلام،بعد از يكسال من اومدم.اول سال نو رو تبريك بگم.اميدوارم سال خوب و پر از سلامتي باشه.من براي همه و همچنين خودمون هميشه از خدا فقط سلامتي مي خوام.بقيه مسايل واقعا برام مهم نيستن.نه اينكه پول و شادي و ...دوست ندارم.ولي به نظرم اونقدر كه سلامتي مهمه ساير مسايل درجه چندم اهميت هستن. تعطيلات سال نو رو ما نيمه اول رفتيم انتاليا(هتل كورنليا)با دوست اقاي شوه.بد نبود البته كار خاصي  نكرديم و فقط خورديم و خوابيديم.با توجه به شرايط من و دختر ٩ماهه اونا انتخاب ديگه اي هم نداشتيم.به بچه ها كه خوش گذشت و حسابي بازي و آب بازي كردن.براي منم بد نبود و يه هفته استراحت و دور از استرس بيمارستان و كوفت و زهر شب نوشتها...
ما را در سایت شب نوشتها دنبال می کنید

برچسب : سال,نوسال,خروس, نویسنده : shabnevesht91o بازدید : 162 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 12:42

خب سلام،ما خوبيم و الحمدلله اتفاق خيلي خاصي تو اين ماه نيوفتاده البته فروردين به دنبال اون سرماخوردگي كه برام پيش اومد سر درداي خيلي شديد گرفتم كه ضربان داربود و خيلي نگرانم كرد و مجبور شدم سري كاملبرم ام ار اي و خوشبختانه مشكل خاصي نبود و استامينوفن بهم دادن ولي از اون طرف هم دكترم گفت بهتره دارو نخورم و چندروز تحمل كنم كهبعدش يواش يواش بهتر شد و الان خوشبختانه بهترم،اواخر فروردين هم حنا بندون شلاله بودكه بد نبود و اونجا هم رفتيم و آخر اين هفته هم مي ريم تهران عروسيش.من و مامان كمي زودتر مي ريم تا اگه بشه من برم سيسموني هم ببينم و البته فكر كنم دارم بيشتر خودمو خسته مي كنم. الان من تو هفته ٢٨ شب نوشتها...
ما را در سایت شب نوشتها دنبال می کنید

برچسب : ارديبهشت,زيبا, نویسنده : shabnevesht91o بازدید : 127 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 12:42

اره ديگه روزاي اخره و من هم حسابي كلافم.با حساب من الان هفته ٣٧هستم و حسابي كلافه شدم.اصولا الان بايد مرخصي بگيرم و نيام ولي چون مي خوان خونه رو ازم بگيرن،گفتم تير ماه رو قراره بيام و زايمانم ميوفته به اواسط مرداد،برا همين اين هفته كه اول تير اومدم بناب و الان دارم از اونجا مي تايپم.خرداد رو هم فقط نيمه اولش كار كردم و نيمه دون استعلاجي گرفتم .تير ماه رو هم همون كار مي كنم و هفته بعد رو استعلاجي مي گيرم و احتمالا بعدش هم زايمانمه.اين هفته بازم آني خانوم نيومد و موند تبريز.هم كلاس شنا داشت و هم كلاس تابستاني مدرسشون بود كه فردا جلسه اولشه خدا كنه خوشش بياد. هفته قبل سرويس خواب و ميز تحرير اني ر شب نوشتها...
ما را در سایت شب نوشتها دنبال می کنید

برچسب : تير,ماه,روزاي,آخر, نویسنده : shabnevesht91o بازدید : 140 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 12:42

اقا پسر ،گل پسر ما شنبه زميني شد و به دنيا اومد.راستش پارسا برخلاف آني خيلي راحت و بدون دردسر اومد و بزنم به تخته انگار پسر خوب و آروميه. جمعه شب من رفتم و ازمايشارو تو بيمارستان دادم و شنبه صبح ساعت ٧با مامان و اقاي شوه رفتيم بيمارستان كه من از اونجا رفتم زايشگاه اونجا بود يادم اومد برگه دستورات دكترمو نياوردم .اونا گفتم اشكالي نداره و روتين دكترمو مي دونن.مثل دفعه قبل اجازه ندادم سوند بزنن و شلوارمم در نياوردم و كلي هم بحث كردم بعد رفتيم اتاق عمل و منو گذاشتن رو تخت تا دكتر بياد كمي طول كشيد تقريبا ٨:٤٠اومد و تا شروع كنن و پارسا رو در بيارن يه ١٠دقيقه طول كشيد.پارسا ١٠دقيقه به ٩روز ١٧تير به شب نوشتها...
ما را در سایت شب نوشتها دنبال می کنید

برچسب : مرد,امد, نویسنده : shabnevesht91o بازدید : 157 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 12:42

سلام اين روزا دارم تند تند ميام نه،آخه مي خوام خاطره اين روزا بمونه برام.امروز كه پنج شنبه ٢٢تير ماه باشه بند ناف اقا پاري مون افتاد صبح كه مامان برده بود عوضش كنه آني متوجه شد و خلاصه از اون بابت خيلي خوشحال شديم.ولي از يه طرف هم ظهر رفتيم برا اندازگيري بيلي روبين كه ١٥شده بود إخه سهشنبه هم رفته بوديم و ١٢بود چون الان سير پيشرونده داشت محبور شديم چراغ اجاره كنيم و الان پسرم زير چراغه.راستش اولش خيلي ناراحت شدم هم تو آزمايشگاه و هم تو خونه كلي گريه كردم ولي خوشبختانه چراغش از اوناييه كه لازم نيست چشم بند بذاريم برا همين خوبه و بچه خيلي اذيت نميشه.الاه هم هر ساعت بايد بهش سرم قندي بدم و هر سه س شب نوشتها...
ما را در سایت شب نوشتها دنبال می کنید

برچسب : ايكتر, نویسنده : shabnevesht91o بازدید : 128 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 12:42

خب سلام عليكم،الان ساعت ٥صبحه و ما بعد يك ساعت شير خوردن هنوز بيداريم و من كه ديدم اثري از خواب تو چشاي شازده پسر نيست گفتم يه سر به وبلاگم بزنم.از اون دفعه كه گفتم شازدمون زير دستگاه بود و سه روز زير فتو تراپي بود ولي هر دفعه كه مي برديم پوستي اندارزه مي گرفتن بيليروبينش رو همچنان بالا بود كه خوني هم چك كرديم اونم بالا بود و يه كم نگران شديم ولي خوشبختانه از چند تا اطفال كه پرسيدم گفتن مساله اي نيست و تو سن هاي بالاي ده روز زير ١٢ خطري نداره كه خوشبختانه مال ما هم هميشه زير ١٢ بود.از اون موقع هم خدا رو شكر مساله خاصي پيش نيومده ،.كلا بزنم به تخته پسر خوبيه و اگه شكمش سير بشه اذيتي نداره البته شب نوشتها...
ما را در سایت شب نوشتها دنبال می کنید

برچسب : ٢٨روزگي, نویسنده : shabnevesht91o بازدید : 142 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 12:42

خب ما تو اين روز حياتي رفتيم چند مثقال اضافي شازدهرو بريديمو اومديم خونه.خوشبختانه احت تر از اوني شد كه فكر مي كرديم و فقط دو دقيقه تو ماشين موقع جيش اول جيغزد و بعد خيلي ارومو اقا اومديم خونه.يه كم پانسمانش سخته و هر دفعه با پي پي كثيف مي شه.شازده هم كهقربونش برم الان اسهال شده و امروز فكر كنم يه ٦باري پيپي كرده☺️

جمعه هم رفتيم نمايشگها ساعت و هر كدوممون يه ساعت خريديم و اومديم و چند ساعت شارده پيش مامان اينا بود واي ديگه اخرس كلافه سده بودن و زنگ زدن زود برگشتيم.

شب نوشتها...
ما را در سایت شب نوشتها دنبال می کنید

برچسب : ١٩تير, نویسنده : shabnevesht91o بازدید : 135 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 12:42